مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مدح
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
شب بود و شور بود و سلام فـرشته ها از عـرش تا به فـرش، قـیـام فرشته ها
بــاران شــور بـود و بـام فــرشـتـه هـا شب بود و گرم سجـده تـمام فـرشته ها
قـلـب فـرشتـه ها پُـر عـطـر خـدا شـده
امـشب فـلـک اسـیـر نگـاه رضـا شده
موج کـرم به اوج تـلاطم رسیده است ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است
داوود عـاشـقـی به تـرنّـم رسـیده است کعـبه کجاست قـبـله هفـتم رسیده است
گویی خـدا تـمامی خود را کشیده است
پیش از ازل که روی رضا را کشیده است
هر پنـجـه ای که شانـۀ گیـسو نمی شود هر قـبـله ای که گـوشـۀ ابـرو نمی شود
هر جذبه ای که عکس هو الهو نمی شود هر دلـبـری که ضـامن آهـو نمی شـود
پا می نهد به بال ملک هر که یاد اوست
تا جـبـرئـیل خـادم باب الـجـواد اوست
زلفی ست گشوده و دل شیدا نمانده است در ازدحـام، جـای تمـاشا نمـانده است
مجنون که هیچ ، رونق لیلا نمانده است سر را بـریـده اند، زلیـخا نمـانـده است
باغ بهـشتی کاشی گـلـدسته های اوست
عـباس دل سـپـردۀ دار الشـفای اوست
در بـرکـه ها تـمـوّج دریـایـی اش ببـین در آسـمـان شـکـوه اهـورایی اش ببـین
در قلب طوس سفرۀ زهـرایی اش ببین خـانـه به خـانـه سایـۀ آقـایی اش بـبـین
خـورشـید اگر نگاه به ایـوان طلا کند
بـاید غـبـار گـردد و کـارش رهـا کند
با گوشه چـشم تا که نگاهی به ما کنی کـار هـزار مـعـجـزه و کـیـمـیـا کـنـی
مشکـل بهانه است که ما را صدا کنی تـا کـاسـه هـای خـالـی ما را طـلا کنی
جز گـوشه های صحن تو آقا کجا روم
کی با کبوتران اهل حرم کـربلا روم؟
|